همه راه ها به رم ختم نمیشود!
جوابی کوتاه به محمد نبوی
پروین کابلی

اخیرا محمد نبوی از رهبری حزب کمونیست ایران در نشریه جهان امروز شماره 288 در مقاله ای  تحت عنوان "در بر روی همان پاشنه می چرخد" به بهانه نقد پلاتفرم رهبری حزب کمونیست کارگری  - حکمتیست؛ بار دیگر از سر "ناشیگری سیاسی"٬ منصور حکمت را مورد هدف قرار داده است و دلی از عزا در آورده است. محمد نبوی به کورش مدرسی نقد دارد ولی از همان سطور اول منصور حکمت را نشانه میگيرد تا بتواند به نقدی "عمیقتر" از پلاتفرم حزب حکمتيست برسد. در همان سطور اول این نشانه گیری به مانند دم خروس از زیر قبای ایشان خود را نشان میدهد.

محمد نبوی در تمجید و تعریف از منصور حکمت میگوید: (منصور حکمت با تحلیل مارکسیستی از زیر بنای جامعه ایران، نقد دیدگاه "بورژوازی ملی و مترقی" از زاویه منافع طبقه کارگر، نقد سوسیالیستی پوپولیسم حاکم بر چپ ایران، نقد سبک کار پوپولیستی، وارد شدن به  پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران و تلاشهای ارزنده ای که در این زمینه انجام داد، نظریه دولت در دوره های انقلابی سیاست ها و جهت گیرهایش که در این راستا که حزب کمونیست ایران به بخشی از طبقه کارگر تبدیل شود و... خدمات شایانی به جنبش کمونیستی ایران، کومله و حزب کمونیست ایران و جنبش انقلابی مردم کردستان نمود... خدمات ارزنده وی برای هر ناظر اندک منطفی غیر قابل انکار است . نشریه جهان امروز شماره 288 خط تاکید از من است)

اگر خواننده "منطفی" پیدا شود و از مضمون مقاله خبری نداشته باشد بدون شک محمد نبوی را از طرفداران منصور حکمت ارزیابی میکند. اما سوالی که پیش میاید چرا این همه تعارف کردن؟ محمد نبوی در پی چیست؟ برای نبوی منصور حکمت "دوره" است. دوره ای که مارکسیست است. حزب کمونیست ایران را تشکیل میدهد. تحلیل مارکسیستی از زیر بنای جامعه ایران دارد و دوره ای که باورهایش از طرف خرده بورژواهای خارج از کشور پراتیک میشود و حزبی تشکیل میدهد که به گروه فشار "آکسیونیستها" تبدیل میشود.

برای این چرخش نبوی، باید مچ ایشان را در نقد خودش گرفت. میگوید "دور دوم از حیات سیاسی و مبارزاتی منصور حکمت با تلاش برای سازماندهی انشعاب در حزب کمونیست ایران آغاز شد." (محمد نبوی" در بر روی همان پاشنه می چرخد). چرا منصور حکمت که خود بیشترین تلاش را برای تشکیل حزب کمونیست ایران نمود و بیانیه حقوق مردم زحمتکش در کردستان را تبین نمود و در مقابل بورژوازی کردستان که میخواست کمونیست ها را وارد به اطاعت کند جنگ کومله بر علیه حزب دمکرات کردستان را رهبری نمود٬ ناگهان تصمیم میگیرد که "انشعاب" را سازمان دهد؟ چه کسی چنین تغییری را یک شبه بدون هیچ تحلیلی منطقی میپذیرد؟ نه اینکه این سردرگمی محمد نبوی است که میخواهد خورشید را پنهان کند. اما نمیداند که دستش می سوزد. بخشی از نقد و نظرات منصور حکمت در مورد حزب کمونیست ایران و دلائل انشعاب را میشود به راحتی در سایت منصور حکمت یافت و هر کتمانی در این مورد خطایی است که یقه "غیر منصفان" را میگیرد.

منصور حکمت بعد از حزب کمونیست ایران، بزرگترین حزب کمونیستی و پر قدرت دوران معاصر ایران را سازمان داد. صدها کمونیست برجسته ای که از اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران بودند منصور حکمت را در این امر بزرگ همراهی کردند. اگر به یمن ددمنشی جمهوری اسلامی بخش زیادی از این کمونیست ها در خارج از ایران بودند (به مانند خود محمد نبوی که از جمهوری اسلامی گریخته است) این جا دیگر باید کسى که ادعا ميکند "کمونيست" است تا اين حد انصاف داشته باشد که  گریبان جمهوری اسلامی را بگيرد نه گريبان منصور حکمت!؟ اما منصور حکمت توانست با تبین تزهای "حزب و جامعه" بسیاری از این کادرها را به رهبران  شایسته و مورد احترامی در  داخل و خارج از ایران تبدیل نماید و مبارزه علیه ددمنشان جمهوری اسلامی را وارد مرحله ای دیگر کند و مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم را به  امر بسیاری تبدیل کند. چه کسی میتواند این مبارزه ات را نفی کند؟ دوستان سابق و یا منتقدان دو رویی که در همین دوره که "آکسیونیست ها" خارج را روی سرشان گذاشته بودند سکوت کرده بودند و هیچ جایی دیده نمی شدند؟

 محمد نبوی "منصف" منصور حکمت را بعد از مرگش نقد میکند. از انشعابات بعدی از حزب دم  گرفته و به وی میتازد تا امتیاز جمع کند. این یک بازی سیاسی مسخره است. چرا منصور حکمت را با کورش مدرسی باید مورد نقد قرارداد؟ لطفا کورش مدرسی و حمید تقوایی را روى پاى سياست هاى خودشان نقد کنید. اینها نه ادامه دهندگان منصور حکمت و نه به قول شما حتی "متولیان" متعهدی نیستند. کارل مارکس در 1883 درگذشت و 119 سال بعد از وی اندیشه های رنگ و وارنگی بنام مارکسیسم پراتیک میشود و عکس مارکس را در دفاتریشان آویخته اند. آیا میشود بجای نقد  این رنگین کمان ها یقه مارکس را گرفت و  مارکس و نظرات پایه ای وی را زیر سوال برد؟ یا  مارکس را دوره ای کرد؟ منصور حکمت یکی از منتقدان تیز این رنگین کمان بود. حزب شما هنوز بسیاری از قطعنامه ها و برنامه اش به دوره منصور حکمت تعلق دارد. شما نمیتواند به همین راحتی یقه تان را از "خدمات" وی رها کنید. کجای "حکومت انسانی" به منصور حکمت رابط دارد و کجا منصور حکمت تمام ارگانهای تشکلیلاتی را به حکم خود منحل میکرد؟ مگر یادتان رفته که منصور حکمت و جریان کمونیسم کارگری در جریان بحثها در مقطع انشعاب چگونه با درایت و رهبری کمونیستی این پروسه را رهبری نمود و وقتی که دید نمیتواند ناسيوناليستها و جناح هاى مرعوب شده حکومت قومى- پنتاگونى کردستان عراق در درون حزب را به سياستهاى کمونيسم کارگرى مجاب کند٬ قلمش را برداشت و رفت. 

اما فلسفه این همه آسمان و ریسمان کردنها چیست؟
جواب روشن است. هیچ دوره ای به اندازه دوره ی کنونی، حزب کمونیست ایران محل تاخت و تاز ناسیونالیست ها نبوده است. و هیچ  دوره ای هم به این اندازه  کومله و حزب کمونیست ایران، تحت فشار کمونیست های جوانی که از جمهوری اسلامی فرار میکنند و هنوز فکر میکنند این حزب هنوز رنگ و بویی از منصور حکمت را دارد زیر ضرب نبوده است. برای این جوانان باید جوابی منطقی داشت. اگر نمیشود به منصور حکمت درون کومله حمله کرد٬ ولی میشود بعد از مرگش وی را نقد کرد؟

واقعيت اينست که این شبح منصور حکمت و ایده های کمونيستى و انسانیش در اطراف شماست که باعث ترس شده و شما را وادار کرده با روش ضد مارکسيستهاى فلسفى مکتب فرانکفورت و شرکا٬ که به تقسيم مارکس به دوره ها و "پير و جوان" دست زدند تا به نتايج دست راستى خودشان برسند٬ به اين دوره بندى منصور حکمت متوسل شويد. تناقضات شما مال شما و سياست حزب شما و نتيجه مماشات تان با ناسيوناليسم است. منصور حکمت بى تقصير است. رهبری حزب کمونیست ایران باید تکلیفش را با گذاشته اش که منصور حکمت در آن نقش محورى داشته است روشن کند. انتخاب با شماست. ما خوشحال ميشويم که شما از گذشته کمونيستى تان و سياستهاى منصور حکمت در مقابل ناسيوناليستها و پنتاگونيستها و راستها دفاع کنيد. اين بسيار سياست بهترى از مناسبات مبتنى بر نفرت ناسيوناليستى از کمونيسم کارگرى است. اما اگر از زاویه ديدگاههاى راست کورش مدرسی و حمید تقوایی و "حکومت انسانی" میخواهید با گذشته و منصور حکمت تصفیه حساب کنید٬ راه روشن است: به نتايج عبدالله مهتدى ميرسيد و بعبارت دقيقتر بيشتر به آن نزديک ميشويد. اما این انتخاب صفوف کمونیست درون شما را قانع نخواهد کرد و سياست تان از پيش شکست خورده است. ديگر همه راه ها امروز به رم ختم نمیشود!

21 آوریل 2012